کوچه ها را قدم زدم بی تو ، بی تو با روزگار درگیرم بی تو در ازدحام دلتنگی ، زیر باران غصه می میرم تو صدای مرا نمی شنوی تو نگاه مرا نمی خوانی من چنان غرق در نگاه توام ، که خودم را ندید می گیرم حق من این نبود می دانم ، اشتباه بزرگ من بودی گرچه دنیا پر از قشنگی هاست ، از جهان بدون تو سیرم از جهان بدون خاطره ات ، از جهان بدون خنده ی تو از جهان بدون چشمانت ، آه لعنت به هر چه تقدیرم کوچه ها را قدم زدم بی تو ، زیر باران سرد تنهایی زیر رگبار خاطراتت باز ، غصه هایی, ...ادامه مطلب
این که طوفان زده از حادثه ی تقدیرم بس که دریای غمت را به خودم می گیرم درد من ، حال تو و آینه ها تنهاییست بی تو در آینه ها در شُرُف ِ تکثیرم گرچه این فاصله ها، خاطره ها را نو کرد روز و شب یاد " تو " را در بغلم می گیرم بی تو از خاطره ها خاطره ای می ماند بی تو با خوب و بد ِ خاطره ها درگیرم " ابن سیرین " گره ی خواب مرا می فهمد ای " زلیخایی ِ " چشمان شما ... تعبیرم منزوی می شوم و مثل,طوفان,حادثه,تقدیرم,دریای ...ادامه مطلب