ای خاطرات ِ غم زده از ردّ ِ پای من ! باران گرفته باز و ابری... هوای من آشوب کرده است دل و دین شهر را معشوقه ی خیالی این روز های من "یک دست جام باده و یک دست " غصه هام وقتی به تو نمی رسد اینک صدای من "یوسف " نبوده ام که عزیزت شوم ، ولی ای کاش دیده بود "زلیخا" ، وفای من گیسو ی تو بهانه ی این عاشقانه ها وقتی که باد کرده پریشان برای من "یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت "* این غُصه ه,بگیرم,فلسفه ...ادامه مطلب